یادمان باشد
یادمان باشد اگر دلمان با خــــدا صاف باشد
خوردنمان ، خوابيدنمان ، خنده ها و گريه هايمان براي خـــــدا باشد،
اگر حتي براي او عاشــــــق شويم ،
آن وقت بدي نمي بينيم ،بدي هم نمي کنيم ،
و همه چيز زيبـــــا مي شود
یادمان باشد اگر دلمان با خــــدا صاف باشد
خوردنمان ، خوابيدنمان ، خنده ها و گريه هايمان براي خـــــدا باشد،
اگر حتي براي او عاشــــــق شويم ،
آن وقت بدي نمي بينيم ،بدي هم نمي کنيم ،
و همه چيز زيبـــــا مي شود
آنان چفیه داشتند… من چادر دارم….
من چادر می پوشم، چادر مثل چفیه محافظ من است…اما چادر از چفیه بهتر است….
آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم…
آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…
من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…
آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند…
من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…
آنان چفیه را سجاده می کردند وبه خدا می رسیدند …
من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم…
وقتی چشم هایت را بر حرام می بندی …
وقتی با آهنگ نجابت و وقار …
از جاده تلخ گناه
پیروزمندانه میگذری …
وقتی پاکی وجودت را …
از نگاه های چرکین می پوشانی!
آنگاه ; پیشکش توست بلندای آسمان ها
که حیایت , فریاد” لبیک یا مهدی” سر می دهد….
و تو می مانی و ♥حس زیبای بندگی
مردان وقتی میگیرند دستشان برچشمانشان است
زنان وقتی میگیرند دستشان بردهانشان است
سرچشمه بیشتر گناهان مرد چشمانشان است
وسرچشمه بیشتر زنان دهانشان است
انگارهردوتاشون میدوند که از کجا بیشتر دچار گناه میشوند
ما آدما، دنیا اومدیم واسه زندگي ولی از یه جایی به بعد، ته، یه اتفاق یه نقطه میزاریم ودیگه نمیریم سرخط همان جا جوهر احساساتمان ، مرد بودنمان ، خوب بودنمان تمام میشه وقتی میرسی به ته، خط اتفاقای دوروورت وقتی ترجيح میدی بعد از نقطه گذاشتن دیگه ادامه ندی، یعنی بدون امیدی واسه هیچی نداری
عبدآلوده شدن خوار شدن هم دارد